من گم شدم تو این دنیا.تو نامردیا.تو بی محبتی هاااا
وقتی حتی ندارم من واژه ای برای گفتن.سکوت میکنم.سکوتی ................
تنهاییت را کس ندید و حتی آن باد رد پاهایت را پوشاند.گمشد آن نفس گرمی که بهانه ی زندگی او بود.خسته شدم از لبخندی که در پس آن یک دنیا آه است و نفرین.این چرخ گردون بسیار گشت٬دریغ ار اینکه یکبار به نام من فال خوش زند.به نبال واژه ای هستم برای گفتن:مینویسم سکوت و میخوانم فریاد آن را٬مینویسم غم و میخوانم دنیا آن را٬که غم دنیای من است و سکوت فریاد بیصدایم٬پس مگذر از فزیاد که دنیای من است
